نقد و بررسی سریال خاندان اژدها - تحلیل قسمت های اول تا دهم

نقد و بررسی سریال خاندان اژدها - تحلیل قسمت های اول تا دهم

  • ایثار علیزاده
  • ۱ سال پیش
  • ۳۵ دقیقه مطالعه
  • ۱۲,۱۳۶

نقد و بررسی قسمت دهم (آخر)‌ سریال خاندان اژدها - House of the Dragon

قسمت دهم سریال خاندان اژدها یکی دیگر از بهترین اپیزود های این مجموعه بود و مملوء از خودنمایی اژدهایان، فاجعه های بزرگتر و عملکرد بی نظیر تیم بازیگری بود.

نقد و بررسی قسمت دهم و آخر از فصل اول سریال خاندان اژدها

رقص اژدهایان فرا رسیده است. پس از وقف قسمت نهم به جناح «سبز ها»، دهمین و آخرین قسمت از اولین فصل سریال خاندان اژدها با عنوان «ملکه سیاه» تماما به جناح رنیرا اختصاص یافته است. قسمتی که وقایع ناراحت کننده‌ای برای رنیرا دارد. در همان دقایق ابتدایی خبر مرگ ویسریس را به او میدهند. سپس خبردار میشود که اگان جایگاه او را تصاحب کرده است. و همه این خبر های بد باعث میشود تا زایمان زودرس پیدا کرده و فرزندش را از دست بدهد.

سکانس زایمان او، در حالی که به تنهایی بار این درد را به دوش میکشد، بسیار ناراحت کننده است و اما دی آرسی در این سکانس هنرنمایی بی نظیری را به نمایش گذاشته است. در همین حال دیمون در حال برنامه ریزی برای جنگ قریب‌الوقوع است. از غرش سایرکس کاملا مشخص است که درد رنیرا را احساس میکند. این مسئله روش جالبی برای نشان دادن ارتباط بین اژدها و سوارکار است – موضوعی که بعد ها اهمیت زیادی خواهد داشت.

درست در مراسم سوگ پسرش است که رنیرا به عنوان ملکه تاجگذاری میشود. سر اریک (از گارد پادشاهی)‌ که هفته پیش رینیس را فراری داد، همراه با تاج طلایی ویسریس از راه میرسد. دیمون تاج را روی سر رنیرا قرار میدهد و سوگ فرزندشان کم کم محو میشود. همه اطرافیان در مقابل رنیرا زانو میزنند. این سکانس را میتوان دقیقا در مقابل تاجگذاری ایگان دوم قرار داد.

نقد قسمت دهم خاندان اژدها
نقد و بررسی سریال خاندان اژدها

 

با وجود تمرکز ویژه‌ای که روی جناح «سیاهان» قرار دارد، «سبز ها» به صورت کامل به حاشیه رانده نشده‌اند. آتو با پیشنهاد تسلیم برای ملاقات از راه میرسد و با دیمون – که از همیشه بیشتر به خون او تشنه است – روبرو میشود. این دیدار را قبلا نیز در قسمت های ابتدایی دیده بودیم. باز هم رنیرا سوار بر سایرکس از راه میرسد؛ اما این بار تاج پادشاهی را بر سر دارد. در ابتدا شرایط پیشنهادی آتو معقول به نظر میرسد. اما با به یاد آوردن نقشه هفته پیش وی برای به قتل رساندن رنیرا و دیمون، دوباره وقاحت این کاراکتر برجسته میشود. تنش های درونی رنیرا همگامی که آتو صفحه پاره شده کتاب را به او میدهد نیز به معادلات اضافه میشود. با این که این اقدام آتو کاملا فریبکارانه است، اما آلیسنت هیچ تمایلی به آسیب زدن به رنیرا ندارد. دیمون اما مثل همیشه راه خشونت را بر میگزیند. شمشیر ها از غلاف کشیده میشوند. سایرکس غرش میکند. و باز هم این رنیرا است که اوضاع را آرام میکند.

رنیرا در سراسر این قسمت سعی در کنترل احساسات خود دارد. او به وظیفه‌اش در قبال تضمین امنیت قلمرو اشاره میکند. در حالی که دیمون دقیقا در مقابل رویکرد او قرار دارد. هنگامی که رنیرا در مورد پیشگویی «نغمه آتش و یخ» با او صحبت میکند، به رنیرا حمله میکند. این سکانس برای باری دیگر یادآور میشود که شاهزاده سرکش میتواند حتی برای افرادی که دوستشان دارد نیز خطرناک باشد. از قرار معلوم ویسریس هیچگاه در مورد پیشگویی به دیمون چیزی نگفته است. این موضوع نشان میدهد که ویسریس هیچگاه دیمون را برای پادشاهی در نظر نداشته است. حتی پس از مرگ ویسریس نیز رابطه این دو برادر همچنان جالب است.

بالاخره رنیرا با اصرار لرد کورلیس از گور برگشته مجاب به اقدام میشود. کورلیس ایده محاصره کینگزلندینگ را مطرح میکند. به طوری که در صورت اجرایی شدن، میتواند سبز ها را وارد لاک دفاعی کند. به لطف پیروزی کورلیس در استپ استونز، حال امکان محاصره کینگزلندینگ مهیا شده است. رینیس نیز که هنگام تاجگذاری رنیرا از زانو زدن امتناع ورزید، اتحاد خود با رنیرا را علنی میکند.

هنوز هم رخنه‌ای در ایده کورلیس برای محاصره سبز ها وجود دارد. سیاهان برای محاصره کینگزلندینگ نیاز به لشکر بزرگتری دارند. جیسریس، پسر بزرگ رنیرا، پیشنهاد میدهد که او و برادرش نزد استارک ها و باراثیون ها بروند. رنیرا قبل از اعزام آنها مطمئن میشود که به عنوان قاصد فرستاده شده‌اند و نه جنگجو. اندازه بسیار کوچک اژدهای لوک کاملا به چشم می آید. نمایان شدن ویگار – بزرگترین اژدهای زنده – در میان طوفان و باران در استورمز اند بسیار ترسناک است. اما مسئله ترسناک تر حضور ایموند در استورمز اند است.

لوک در مذاکره با لرد باروس – با توجه به پیشنهاد ازدواجی که به وی داده شده – راه چندانی از پیش نمیبرد. این می بایست پایان ماجرا می بود؛ اما ایموند بی خیال انتقام نشده است. ایموند خواهان گرفتن یکی از چشم های لوک است اما باروس مخالفت میکند و اجازه درگیری به آنها نمیدهد. اما در حین فرار، لوک متوجه میشود که ویگار ناپدید شده است و همین کافی است تا وقایع بعدی را حدس بزنید. در حالی که لوک و اراکس در آسمان هستند، ویگار همچون هیولایی ترسناک در بالای آنها ظاهر میشود. ستیز و گریز بین ویگار و اراکس سکانس نفسگیری را رقم میزند و بازی عالی الیوت گریهالت و ایوان میچل این سکانس را به اوج زیبایی رسانده است.

نقد قسمت آخر سریال خاندان اژدها
نقد قسمت دهم سریال خاندان اژدها

 

اوضاع خیلی سریع از کنترل خارج میشود. هم لوک و هم ایموند کنترل اژدها های خود را از دست میدهند؛ اراکس به ویگار حمله میکند و در پی آن ویگار نیز دستورات ایموند را نادیده گرفته و به دنبال لوک میرود. لوک به بالای ابر ها میرسد، جایی که برای آخرین لحظه قبل از وقوع فاجعه میتواند برای لحظاتی احساس آرامش داشته باشد. اما ناگهان ویگار با دهان باز از میان ابر ها بیرون می آید و لوک و اراکس را تکه تکه میکند.

ایموند در پی اتفاقی که افتاده است کاملا به وحشت افتاده است. درست است که اژدها و سوارکار باید ارتباط عمیقی داشته باشند؛ اما همانطور که دنریس تارگرین در سریال بازی تاج و تخت عنوان کرد، اژدها یک برده نیست. طبعا ویگار در حالی که توسط اژدهایی کوچک مورد حمله قرار میگیرد به فرمان ایموند گوش نخواهد سپرد؛ مخصوصا با در نظر گرفتن این موضوع که او نیز خشم ایموند را درک خواهد کرد، همانطور که سایرکس احساس رنیرا را درک کرد. اژدها یک اسباب بازی نیست و روبرو شدن با چنین قدرتی قطعا عواقب بزرگی را در پی خواهد داشت.

با رسیدن خبر این حادثه به رنیرا، از چهره او کاملا مشخص است که ملکه برای آتش باران سبز ها در فصل های آینده آماده است. و چنین اشتباه ناخواسته‌ای آتش جنگ بزرگ تارگرین ها را روشن میکند. راه های زیادی برای جلوگیری از وقوع این جنگ بزرگ وجود داشت، اما این اتفاق تراژدیک، هر در امیدی را می بندد.

همانطور که از چهره رنیرا در سکانس پایانی مشخص است، فصل دوم قطعا به مراتب خونین تر از فصل اول خواهد بود. به لطف چندین فصل دیگری که از سریال باقی مانده است، روی آوردن رنیرا به خشونت ثطعا به سرعت شیفت دنریس به ملکه دیوانه نخواهد بود. تمامی وقایعی که در این قسمت رخ داد، رنیرا را به موقعیت فعلی سوق میدهد. جایی که ۷ قلمرو در آستانه سقوط قرار میگیرد.

 

نقد و بررسی قسمت نهم سریال خاندان اژدها - House of the Dragon

فصل اول از سریال خاندان اژدها پس از اپیزود های متعددی که صرف ساختن زیربنای داستان شد، در قسمت نهم به صورت کامل به جناح سبز ها و تلاش های آنها جهت آماده شدن برای جنگی که خون و آتش به پا خواهد کرد پرداخته است.

نقد و بررسی قسمت نهم از فصل اول سریال خاندان اژدها

قسمت نهم از سریال «خاندان اژدها»‌ بار دیگر ثابت کرد که این مجموعه به چارچوب های سریال «بازی تاج و تخت» وفادار است. وقایع این قسمت را میتوان با اتفاقاتی ار قبیل اعدام ند استارک، عروسی خونین و جنگ حرامزاده ها مقایسه کرد.

قسمت نهم خاندان اژدها بلافاصله پس از مرگ شاه ویسریس آغاز میشود. فضای تیره‌ و ترسناکی بر رد کیپ حاکم است. همه چیز از درگیری بر سر جانشینی پادشاه خبر میدهد.

آلیسنت که برداشت اشتباهی از آخرین سخنان پادشاه دارد، میخواهد پسرش اگان را بر تخت آهنین بنشاند. البته این سخنان پادشاه و حتی خواسته آلیسنت اهمیت چندانی ندارند؛ چراکه خیلی زود می فهمیم که آتو از مدت ها پیش برای پادشاهی نوه‌اش اگان در حال برنامه ریزی بوده است. آلیسنت تصور میکند آخرین خواسته ویسریس نشاندن اگان بر تخت آهنین بوده است، اما هنوز هم نگران رنیرا است.

آتو برای نشاندن اگان بر تخت آهنین کاملا مصمم است. اما لیمن بیسبری وحشت کرده است و اقدامات آتو و سایر اعضا را خیانت میخواند. کریستن کول بی رحمانه او را به قتل میرساند و این واقعه نشان میدهد که تنش تا چه حد بالا است. و البته این قتل خشونت آمیز، خیانت ها و راز های بزرگ، یادآور همان سبک همیشگی «بازی تاج و تخت» است.

نقد قسمت نهم سریال خاندان اژدها
نقد قسمت نهم سریال خاندان اژدها

 

تنها یک خلل کوچک در کار آتو هایتاور وجود دارد: اگان ناپدید شده است و آلیسنت مخالفت قاطعانه‌ای با نقشه پدرش برای قتل رنیرا دارد. جنگ قدرت کوچکی بین هایتاور ها در میگیرد. آلیسنت کریستن کول و دیگر پسرش ایموند را برای پیدا کردن اگان میفرستد و آتو نیز دو برادر به نام های اریک و آریک (با بازی الیوت و لوک تتنسور)‌ را به دنبال اگان میفرستد. در حین این کشمکش، قدرت کرم سفید نیز به نمایش در می آید و می بینیم که تا چه حد نفوذ دارد. همچنین اختلاف نظر بین اریک و آریک بر سر اگان باعث ایجاد شکاف بین این دو برادر میشود. در همین حال ایموند نیز نارضایتی خود را نسبت به جانشینی اگان بیان میکند و خود را بسیار لایق تر از او میداند.

اریک و آریک در جستجو به دنبال اگان، سر از زمین مبارزه‌ای در می آورند که در آن کودکان با هم می جنگند و به نظر میرسد که اگان پشت پرده این ماجرا قرار دارد. در این جا یکی از حرامزاده های اگان را می بینیم. کم کم مشخص میشود که اگان نیز کم از کاراکتر «جافری» در بازی تاج و تخت ندارد.

تام گلین بازی بسیار خوبی را در نقش شاهزاده‌ای که علاقه‌ای به حکومت ندارد، به نمایش میگذارد. هنگامی که اریک و آریک او را پیدا میکنند، سعی میکند از دست آنها فرار کند. اما خیلی دور نمیرود و در نهایت به دست ایموند می افتد. جانشین پادشاه بودن برای او رنج آور است. اگان به خوبی میداند که ویسریس هرگز نمیخواست که او جانشینش باشد.

هر چقدر هم به نقاط قوت بازی تام گلین اشاره کنیم، با این حال این الیویا کوک است که قسمت نهم خاندان اژدها را ازآن خود میکند. تمایلات او هنوز هم مبهم به نظر می آید. اما کاملا واضح است که پادشاهی اگان را میخواهد. شاهزاده رینیس نیز نقش برجسته‌ای در این قسمت ایفا کرد. او تلاش های آلیسنت برای قانع کردنش جهت پیوستن به جناح سبز ها را بی نتیجه میگذارد و سخنان جالبی را به زبان می آورد. ملکه بدون تاج به آلیسنت میگوید که تو به دنبال آزادی نیستی، بلکه به دنبال پنجره‌ای روی دیوار زندانت هستی و هنوز به مردان اطرافت خدمت میکنی.

آلیسنت در سکانسی رنج آور به لاریس اجازه میدهد که با دیدن بدنش، خود را ارضا کند. با این حال در مقابل پدرش می ایستد و این موضوع نشان میدهد آتو همواره او را بازیچه قرار داده است. با تمام این ها در نهایت سر موضوع نشاندن اگان روی تخت آهنین با پدرش به توافق میرسد.

با شروع تاجگذاری، نهمین قسمت از فصل اول سریال خاندان اژدها به نقطه عطف خود میرسد. با قدم گذاشتن اگان به گودال اژدهایان، غلبه هایتاور ها و جناح سبز به وضوح دیده میشود. این پیروزی بزرگی برای آنها است. تمام کینگزلندینگ شاهد این مراسم با شکوه است. سر کریستن کول تاج را روی سر اگان قرار میدهد و اگان بسیار با شکوه به نظر میرسد. یک پادشاه تاگرین تمام عیار در لباسی سر تا پا مشکی. با تشویق و حمایت مردم، اگان راضی به نظر میرسد. اما همه این ها خیلی زود به پایان میرسد.

نقد قسمت نهم سریال خاندان اژدها
نقد قسمت نهم سریال خاندان اژدها

 

رینیس موفق میشود به همراه انبوه جمعیت خود را به گودال اژدهایان برساند. در هیجان انگیز ترین سکانس این قسمت، شاهزاده رینیس سوار بر اژدهایش لینیس، زمین را می شکافد و بیرون می آید و لحظات شادی اگان را به پایان میرساند. برای اولین بار در این قسمت صدای جناح سیاهان به گوش میرسد. شاهزاده رینیس به آلیسنت گفته بود که زیر قولش نخواهد زد و به رنیرا خیانت نمیکند. سر حرف خودش هم ماند. این  سکانس به روشنی بیان میکند که سیاهان قرار نیست زیر بار حرف آنها بروند. سکانسی مملوء از رعب و وحشت، گرد و خاک و هرج و مرج واقعی را شاهد هستیم. تیم جلوه های ویژه برای باری دیگر درخشیده است. نگاه خشمگین لینیس به سبز ها گویای همه چیز است.

رینیس در مقابل آلیسنت قرار میگیرد و در این لحظه میتوانست از جنگ داخلی و تمام خونریزی هایی که در رقص اژدهایان رخ داد جلوگیری کند. تنها کاری که لازم بود، به زبان آوردن کلمه دراکاریس بود. اما هنگامی که به آلیسنت مینگرد، مشخص میشود که نمیتواند خود را قانع به سوزاندن آنها کند. در عوض به پا کردن آتش، رینیس از گودال اژدهایان فرار میکند. پایانی بندی قسمت نهم خاندان اژدها تم جناح سیاهان را به خود میگیرد و با پرواز رینیس از میان در های نیمه بسته گودال اژدهایان به پایان میرسد. و این آغازی خواهد بود بر رقص اژدهایان.

قسمت نهم از سریال «خاندان اژدها» به «سبز ها» تعلق دارد. بدون شک اپیزود بعدی حول «سیاهان» جریان خواهد داشت. در نظر گرفتن رنیرا به عنوان قهرمان داستان و سبز ها به عنوان جناح شرور، کار آسانی است. اما سبز ها به وضوح نشان داده‌اند که با شروع این جنگ خونین، مسائل به این سادگی نخواهند بود. هر دو طرف دلایلی برای اقداماتشان دارند. این که جنگ بین دو جناح در آخرین قسمت خاندان اژدها نشان داده میشود یا خیر، مشخص نیست؛ اما با چنین اپیزودی قدرتمندی، میتوان انتظار داشت قسمت بعدی و پایانی سریال خاندان اژدها با دست پر باز خواهد گشت.

نقد و بررسی قسمت هشتم سریال خاندان اژدها - House of the Dragon

قسمت هشتم سریال خاندان اژدها باری دیگر تمرکز خود را روی وراثت، خانواده و درگیری های سیاسی قرار میدهد؛ اما دقایق پایانی این قسمت پرده از یکی از کاراکتر های پیچیده این سریال برمیدارد.

نقد و بررسی قسمت هشتم سریال خاندان اژدها: آرامش قبل از طوفان

از زمان قسمت قبلی خاندان اژدها شش سال گذشته است و اوضاع وستروس از قبل هم پیچیده تر شده است. قسمت هشتم به طور ویژه‌ای روی وراثت و روابط خونی تمرکز کرده است و با این سوال آغاز میشود که چه کسی تخت دریفت مارک را به ارث خواهد برد. کورلیس والریون در نبرد استپ استونز به شدت آسیب دیده است. بله جنگ دوباره در استپ استونز آغاز شده است. قانونا باید فرزند رنیرا، لوسریس جایگاه کورلیس را تصاحب کند، اما برادر کورلیس، ویموند (ویل جانسون)‌ با این جانشینی مخالف است و دلیل آن نیز چیزی نیست جز راز بزرگ رنیرا.

در ابتدای قسمت هشتم، این سوال که چه کسی وارث دریفت مارک خواهد شد، چندان مهم به نظر نمیرسد. اما کم کم سریال این سوال را با مسئله دیگری در هم می آمیزد: اگر لوسریس بر تخت دریفت مارک ننشیند، پس رسما حرامزاده بودن وی پذیرفته شده است و در این صورت جایگاه رنیرا به عنوان جانشین پادشاه شدیدا به خطر می افتد. مسئله حرامزاده بودن فرزندان رنیرا روز به روز مهم تر میشود. همه میدانند که فرزندان رنیرا واقعا حرامزاده هستند. اما سوال این است که این حقیقت چه نقشی را بازی خواهد کرد.

هنگامی که رنیرا به همراه دیمون به کینگزلندینگ میرسند، اوضاع پیچیده میشود. رینیس گمان میکند که رنیرا و دیمون برای اینکه بتوانند با یکدیگر ازدواج کنند، پسرش لینور را به قتل رسانده‌‌اند. این گمان باعث میشود رینیس تا حدودی در مقابل رنیرا قرار بگیرد و حتی به نظر نمیرسد پیشنهاد ازدواج فرزندان رنیرا با نوه هایش بتواند نظرش را تغییر دهد.

نقد قسمت هشتم سریال خاندان اژدها
نقد قسمت هشتم سریال خاندان اژدها

 

اوضاع رنیرا با وجود شدت یافتن بیماری بیماری پدرش در چند سالی که از او دور بوده است، بدتر میشود. ویسریس ب اوج عجز و ناتوانی رسیده است و نیمی از صورتش را از دست داده است. رنیرا و دیمون پی میبرند که در این مدت به صورت مداوم به پادشاه شیره خشخاش داده شده که باعث وخیم تر شدن وضعیت فکری او شده است.

همه این نزاع ها به شورایی شبیه به همان شورایی که ویسریس را پادشاه اعلام کرد کشیده میشود. اما این بار آتو هایتاور روی تخت اهنین تکیه داده است و به نظر میرسد که بیش از حد احساس راحتی میکند. به نظر میرسد که آتو در مقابل رنیرا جبهه گرفته است و مسیر جاه طلبی های همیشگی خود را دنبال میکند. اما ناگهان در های شورا باز میشود و ویسریس – با همراهی یک موسیقی عالی – به داخل می خزد و همه را غافلگیر میکند. صورت ویسریس با یک ماسک طلایی پوشیده شده است و حتی برای راه رفتن هم مشکل دارد. در یک لحظه عاطفی دیمون به ویسریس کمک میکند که روی تخت بنشیند و تاجش را روی سرش قرار میدهد.

ویسریس به مانند همیشه، چندان اهمیتی به تنش اطرافش نمیدهد و عنوان میکند که جانشین کورلیس مشخص است: لوسریس وارث بعدی خواهد بود. در یک اتفاق غافلگیر کننده دیگر، رینیس از جانشینی لوسریس حمایت میکند و با پیشنهاد ازدواج فرزندان رنیرا نیز موافقت میکند. در این لحظه تنش به اوج خود میرسد. در این سکانس است که ویموند خشمگین میشود و رنیرا را یک «هرزه» و فرزندانش را نیز «حرامزاده» می نامد و البته سر خود را با این بیانیات از دست میدهد. دیمون در یک لحظه سر او را دو نیمه میکند. شاهزاده سرکش در هشتمین قسمت از سریال خاندان اژدها غیر قابل پیش بینی تر از همیشه است و کاملا با قدرت و اقتدار پاسخ آتو را هنگامی که دستور میدهد او را خلع سلاح کنند میدهد. همچنین واکنش دیمون به این قتل هنگامی که بحث آن دوباره سر ضیافت شام مطرح میشود، بسیار رضایت بخش است.

سکانس ضیاقت شام، به خوبی انشقاق خانواده را به تصویر میکشد. ویسریس عاجزانه از اعضای خانواده‌اش به عنوان عزیزترین افراد زندگی‌اش خواهش میکند که خصومت ها را کنار بگذارند. رنیرا دست دوستی دراز میکند و آلیسنت نیز با مهربانی پاسخ میدهد و عنوان میکند که او یک روز ملکه‌ای عالی خواهد شد. کاملا واضح است که آتو از این گفته آلیسنت ناراضی است. ابتدا به نظر میرسد که صلح ضعیفی در حال شکل گرفتن است؛ اما این بار بچه ها هستند که دوباره اوضاع را متشنج میکنند، خصوصا ایگان و ایموند. ایگان دست از طعنه زدن به خواهرزاده‌اش برنمیدارد. در مرحله بعد ایموند دوباره طعنه حرامزاده بودن را به خواهرزاده هایش میزند. «صلح» دیگر یک رخداد ممکن نیست؛ حتی اگر آلیسنت و رنیرا نیز با هم کنار بیایند.

متاسفانه در سکانس های پایانی قسمت هشتم خاندان اژدها، تمام امید هایی که به کنار آمدن آلیسنت و رنیرا بسته شد، دوباره به نابودی محکوم میشوند. هنگامی که رنیرا از پادشاه میپرسد که آیا واقعا به نغمه آتش و یخ اعتقاد دارد، پادشاه در وضعیتی نیست که بتواند پاسخ دهد. اما هنگامی که آلیسنت او را به بستر میبرد، درحالی که فکر میکند هنوز به رنیرا صحبت میکند پاسخ سوال مذکور را میدهد. او در مورد ایگان صحبت میکند. آلیسنت گمان میکند ویسریس در مورد فرزند اولشان صحبت میکند. ویسریس در مورد متحد کردن هفت قلمرو سخن میگوید. آلیسنت با ناراحتی در جواب پادشاه میگوید متوجه شدم. احتمالا آلیسنت از این گفته های پادشاه برای خلع کردن رنیرا از مقامش سوء استفاده خواهد کرد.

این اولین بار نیست که یک مکالمه نابجا باعث اتفاقاتی ناخواسته میشود. در قسمت پنجم نیز همین اتفاق در مورد سر کریستن کول افتاد. حال آلیسنت به جای اینکه به دنبال دلیلی برای نشاندن پسر بی میلش روی تخت آهنین باشد، میتواند این موضوع را به عنوان آخرین خواسته پادشاه جلوه دهد. با این وجود رفتار مهربانانه آلیسنت با رنیرا بسیار عجیب است. خصوصا که در قسمت قبلی رنیرا را زخمی کرد و همچنین ردای سبزی که در قسمت پنجم پوشیده بود، واضحا اعلان جنگ بود. انگیزه های او بسیار مبهم هستند و چهارچوب های اخلاقی‌اش با برخی رفتار هایش همخوانی ندارد.

هنگامی که قسمت هشتم سریال خاندان اژدها به پایان میرسد، ویسریس آخرین نفس هایش را میکشد. حال تمام المانت ها برای جنگی تمام عیار بین «سبز ها» و «مشکی ها» در جای خود قرار گرفته‌اند. شام آخر خانواده نیز چیزی جز آرامش قبل از طوفان نبوده و قلمرو در آستانه سقوط قرار گرفته است.

نقد و بررسی قسمت هفتم سریال خاندان اژدها - House of the Dragon

قسمت هفتم خاندان اژدها به درگیری منجر شد که در آن حتی کودکان هم سعی در کشتن یکدیگر داشتند. در کل با یک اپیزود عالی سر و کار داریم.

نقد و بررسی قسمت هفتم از فصل اول سریال خاندان اژدها

پس از پرش های زمانی متعدد، قسمت هفتم سریال خاندان اژدها از شتاب روایت داستان خود می کاهد و با دقت بیشتری به مسائل میپردازد. در حالی که انتظار داشتیم که قسمت ششم پایانی بر سوگ لینا والریون باشد، اما قسمت هفتم حداکثر بهره ممکن از مراسم مجلل این شاهزاده والریایی را برد. نتیجه این قسمت فروپاشی کامل روابط رنیرا و آلیسنت و ایجاد اتمسفری کامل متشنج بین این دو نفر بود.

قسمت هفتم سریال خاندان اژدها با انداختن تابوت لینا به دریا و پیوستن وی به پیشینیانش آغاز میشود. فضای کاملا غمگینی بر مراسم لینا – که یکی از کاراکتر های قابل توجه در این فصل بوده است – حاکم بود؛ با این حال صدای خندیدن دیمون به وضوح شنیده میشود. دیمون با دیدن اینکه فرزندان رنیرا هیچ شباهتی به شوهر رنیرا، لینور والریون ندارند، نمیتواند جلوی خنده‌اش را بگیرد.

در این اپیزود تنش بین ویسریس و دیمون دوباره زنده شده و به تصویر کشیده میشود. دو برادر سال ها است که با هم صحبت نکرده‌اند. ویسریس به دیمون پیشنهاد میدهد که دوباره به کینگزلندینگ بازگردد و طبق معمول دیمون آنرا به حساب شکستن غرورش گذاشته و پیشنهاد ویسریس را به تندی رد میکند. اما این تنها مکالمه متشنج این قسمت نخواهد بود. مار دریا به خشم به پسرش که در جای دیگری به سوگ نشسته است می نگرد و با عصبانیت تمام با معشوقه – مرد – لینور برخورد میکند. پس از آن به فرزندان آلیسنت می رسیم: آنها با طعنه با هم صحبت میکنند و اگون خود را غرق در شراب میکند. از آن طرف فرزندان رنیرا سعی میکنند به دختر عمه هایشان تسلی بدهند – در حالی که خودشان هم در سوگ پدر واقعی شان هستند. در طرفی دیگر نگاه های رنیرا به عمویش را داریم و لاریس نیز نمیتواند از نگاه کردن به الیسنت دست بردارد.

شاید بتوان گفت مورد توجه ترین لحظه در قسمت هفتم سریال خاندان اژدها سکانسی است که ویسریس اشتباها آلیسنت را با نام «ایما» خطاب قرار میدهد؛ یعنی با نام همسر قبلی‌اش. این اتفاق سکانس جالبی را رقم میزند و اولیویا کوک با بازی بی نظیرش زیبایی این بخش را دو چندان کرده است. با توجه به بازی عالی امیلی کری در نقش ورژن جوانی آلیسنت، کوک مسیر سختی را برای پر کردن جای او در پیش داشت؛ اما به نظر میرسد که حال این کاراکتر را کاملا از آن خود کرده است.

پس غروب آفتاب، رنیرا و دیمون کاری را که چند سال قبل آغاز کرده بودند به اتمام میرسانند. با وجود اینکه تمام المانت های ممکن برای زیبا کردن این سکانس به کار رفته است، اما تنها ۱۰ ثانیه لازم بود تا با یادآوری این نکته که رنیرا و دیمون عمو و برادرزاده هستند، تمام این المانت ها را بالا بیاورید. در همین حال ایموند تارگرین، پسر دوم ویسریس، در حال تلاش برای پیدا کردن اژدهای خود است. میتوان گفت مقایسه کاراکتر «ایموند» با «دریکو مالفوی» در فیلم های «هری پاتر»، مقایسه جالبی خواهد بود. ایموند دقیقا همان انرژی و حس دریکو را به بیننده القا میکند. اما اژدهایی که ایموند تصاحب میکند، هر اژدهایی نیست. ایموند موفق به رام کردن «ویگار»، بزرگترین و قدیمی ترین اژدهای هفت قلمرو میشود؛ اژدهایی که نقش مهمی در سرنوشت بسیاری از نبرد ها داشته است.

از حالا واضح است که ایموند میتواند یکی از کاراکتر های رو مخ – در خور بازی تاج و تخت – باشد و حال با سوارکاری وی روی ویگار، میتوانیم متصور تصمیمات ویرانگر و احمقانه‌ای از جانب او باشیم. به محض بازگشت از پرواز، ایموند با خواهرزاده هایش درگیر میشود. با وجود سکانس های خونین و فاجعه های متعددی که در هر دو سریال «بازی تاج و تخت» و «خاندان اژدها» دیده‌ایم، سکانس زد و خورد این بچه ها یکی از وحشیانه ترین سکانس هایی است که تاکنون در دنیای آتش و خون شاهد آن بوده‌ایم. ایموند سنگی را برمیدارد تا سر پسر رنیرا را متلاشی کند و به شخصه منتظر تکرار فاجعه عروسی رنیرا بودم. تا اینکه جسریس و لوسریس با هم موفق میشوند ایموند را زخمی کنند. ایموند در این درگیری یکی از چشم هایش را از دست میدهد. یک سکانس خونین که انتظارش را از گروهی از کودکان نداشتیم.

پس از دیدار خانواده برای بررسی این موضوع، می بینیم که تمام این درگیری ها تنها آغاز ماجرا است. آلیسنت خواهان قصاص فرزندان رنیرا است و به هیچ وجه از خواسته خود کوتاه نمی آید. ویسریس مثل همیشه سعی در آرام کردن همه دارد، تا اینکه آلیسنت با برداشتن خنجر او، خودش اقدام به درآوردن چشم یکی از بچه ها میکند. رنیرا اما او را متوقف میکند. رابطه این دو نفر کاملا فروریخته است. آتو اما از این اقدام آلیسنت استقبال میکند. دیدن دوباره آتو در این مجموعه جای امید دارد. هرچند که عدم افزایش سن او نسبت به ویسریس جای سوال دارد.

هر چند که قسمت هفتم خاندان اژدها نیز همچنان به ته خط ختم نمیشود، اما پیشرفت زیادی را برای داستان این مجموعه به همراه داشت. رنیرا و دیمون پس از نقشه‌شان برای همسرش لینور، با هم پیمان خونی می بندند. کورلیس جنازه نیمه سوخته لینور را پیدا میکند و این دومین فرزندی است که در این هفته از دست میدهد. اما در کمال غافلگیری، در سکانس های بعدی دیدیم که لینور به همراه معشوقش فرار کرده‌اند و مشخص میشود که نقشه دیمون کاملا با چیزی که فکرد میکردیم متفاوت بوده است.

باید بگویم که از قسمت های آغازین انتظار متحد شدن رنیرا و دیمون را علیه آلیسنت نداشتم. و این موضوع نشان میدهد که خاندان اژدها دلایلی برای چیدمان کاراکتر هایش داشته است. این موضوع همچنین نشان میدهد که رنیرا برای رسیدن به قدرت اراده کافی را دارد. صلحی که ویسریس سالها است برای حفظ آن تلاش کرده است در شکننده ترین حالت ممکن قرار دارد و همه این ها به لطف همسر دومش، آلیسنت خواهد بود. قطعا نبرد های عظیم و خونینی را در پیش خواهیم داشت. اما اینکه آیا سریال خاندان اژدها خواهد توانست قله های بازی تاج و تخت را دوباره فتح کند، سوالی است که فعلا نمیتوان پاسخ مناسبی برای آن پیدا کرد.

نقد و بررسی قسمت ششم سریال خاندان اژدها - House of the Dragon

بازیگران جدید در نقش رنیرا و آلیسنت، بازی خوبی را به نمایش گذاشته‌اند؛ اما سرعت بالای روایت اتفاقات مهم قسمت ششم به قیمت از دست رفتن بار احساسی این اپیزود تمام شده است.

نقد و بررسی قسمت ششم از فصل اول سریال خاندان اژدها

با یک پرش زمانی دیگر در این مجموعه، وستروس بیش از پیش تغییر کرده است. در خلال این پرش ده ساله، رنیرا و آلیسنت تا حد زیادی دگرگون شده‌اند و حالا «اما دی آرسی» و «اولیویا کوک» نقش آنها را به دوش میکشند. اپیزود ششم با عنوان «شاهزاده و ملکه»، وقایع مهمی را به سرعت مرور میکند و برای بردن بیننده به آینده هیچ درنگی نمیکند. اما این موضوع باعث لطمه به بار احساسی این قسمت شده است.

قسمت ششم با نشان دادن سومین زایمان رنیرا آغاز میشود و شاهد جیغ و درد او از نزدیک بودیم. به محض اتمام زایمان، فرزند رنیرا به نزد آلیسنت فراخوانده میشود؛ رنیرا درست پس از زایمانش به سختی برمیخیزد و هیچ ضعفی در مقابل ملکه نشان نمیدهد و با همراهی لینور (که حالا جان مک میلان این نقش را ایفا میکند)‌ نزد ملکه میرود. رنیرا به صورت طعنه آمیز به لینور میگوید که اگر به تلاش کردن ادامه دهد، شاید روزی بچه هایش شبیه به خودش باشند؛ چراکه هر سه فرزند رنیرا مو هایی قهوه‌ای دارند. در این اپیزود مدام شاهد بازی قدرت بین رنیرا و ملکه بودیم و آلیسنت که از راز رنیرا خبر دارد، به هیچ وجه سعی در مخفی کردن آن ندارد.

نقد قسمت ششم خاندان اژدها

سر هارونیگ استرانگ (با بازی رایان کور)‌ پدر واقعی فرزندان رنیرا است و این حقیقت بر کسی در شورا پوشیده نیست؛ حتی پدر هاروینگ، مشاور پادشاه، لیونل. این اولین دیدار ما با فرزندان جدید خانواده تارگرین است، اما بیشتر توجهات به والدین آنها متمرکز شده است. شتاب زیاد روایت داستان، به فهم روابط بین خانواده ها – جدای از مسائل سیاسی – را نمیدهد و حتی هنگامی که شاهزاده جسریس از رنیرا میپرسد که آیا هاروین پدر او است، هیچ بار عاطفی در این سکانس دیده نمیشود و ما نمیدانیم دقیقا چه احساسی بین هاروین، رنیرا و فرزندانشان برقرار است.

شتاب در روایت داستان خصوصا در مورد دو مرگ مهمی که در این قسمت اتفاق می افتد بیشتر برجسته میشود. هاروین در حمله قاتلینی که از لاریس، برادرش - که با آلیسنت متحد شده است - کشته میشود. هاروین اولین دیالوگ هایش را در اپیزود پنجم به زبان آورد و به همین زودی کشته شد. او پدر فرزندان رنیرا است و نمیدانیم که آیا فرزندان رنیرا او را دوست دارند یا نه و غم و اندوه ملموسی در پی مرگ وی به چشم نمیخورد. تنها چیزی که روایت داستان این هفته در آن موفق بوده است، نشان دادن میزان بزرگی خطر لاریس است؛ به طوری که حتی خود آلیسنت هم از شیوه او برای مهیا کردن شرایط برای بازگشت آتو هایتاور وحشت میکند.

دومین مرگ مهم قسمت ششم، مرگ لینا والریون است ( که نانا بلوندل نقش وی را به عهده داشت). لینا حضور کوتاهی در این مجموعه داشت و حالا به ازدواج دیمون درآمده است. آنها صاحب فرزندانی هستند و لینا با فرزند جدیدی حامله است. اژدها سواری این دو نفر سکانس جالبی را رقم میزند؛ خصوصا لینا که سوار بر بزرگترین و مسن ترین اژدهای دنیای آتش و خون، یعنی «ویگار» است. در حالی که لینا که در تولد فرزند جدیدش ناتوان می ماند، پزشک به دیمون پیشنهاد سزارین را میدهد – یادآوری از قسمت اول – و در همین حال لینا ناگهان ناپدید میشود و به ویگار دستور میدهد که وی را آتش بزند.

نقد قسمت ششم خاندان اژدها

بی میلی ویگار به آتش زدن اربابش به لطف کار عالی تیم جلوه های ویژه کاملا واضح است و این اژدهای ترسناک در این سکانس کاملا غمگین به نظر میرسد. اما به هر حال دستور سوارکارش را اجرا میکند. اگر زمان بیشتری را برای شناختن لینا در اختیار داشتیم، این سکانس قطعا بار احساسی بسیار سنگین تری به همراه می داشت. حتی بازی بلوندل در این سکانس عالی است؛ اما به دلیل فقدان توسعه مناسب این کاراکتر، این اتفاق ناراحتی خاصی را به همراه ندارد. حتی در این قسمت فرصت دیدن واکنش دیمون را هم نداشتیم. یکی از ویژگی ها بی نظیر «بازی تاج و تخت» این بود که زمان کافی برای توسعه کاراکتر های متعددش را اختصاص داده بود؛ قبل از اینکه بیننده با مرگ های شوکه کننده آنها روبرو شود. برای مثال به یاد بیاورید که قبل از عروسی خونین، تا چه حد خانواده استارک را میشناختیم. و اینجا است که ضعف بزرگی را در «خاندان اژدها» نسبت به «بازی تاج و تخت» می بینیم.

موضوع دیگری که از لطمه شتاب داستان در امان نبوده است، تصمیم ناگهانی رنیرا برای فرار به دراگون استون است. در هر صورت این تصمیم منطقی نیز به نظر نمیرسد و همانطور که لینور به او میگوید، ترک وستروس به ملکه فضای کافی برای تحریک پادشاه پیر و مریض علیه دخترش را خواهد داد. این قسمت مانند بازی شطرنج، تمامی مهره ها را برای ورود به فاز بعدی سریال در جای مناسب قرار داده است. اشاره رنیرا به این که باید سالها پیش وستروس را ترک میکرد، به علاقه او برای ازدواج با دیمون برمیگردد و در این سکانس کوتاه، پشیمانی او از این ده سال را شاهد بودیم.

این قسمت از لحاظ نمایش شدت تنش ها بین رنیرا و آلیسنت عالی عمل کرده است. بازیگران جدید این دو نقش، لیاقت خود را در همین قسمت نشان دادند و به خوبی با پرش زمانی ده ساله و تغییرات این دو کاراکتر کنار آمده‌اند.

«خاندان اژدها» از آغاز سریال تاکنون به پرش های زمانی ادامه داده است؛ اما این اولین باری است که به نظر میرسد این پرش ها باعث افت کیفیت مجموعه شده‌اند. قسمت ششم ماجرا ها و نقاط قوت زیادی را برای مانور دارد، اما با شتاب زیاد از این نقاط گذر کرده است. امیدوارم در قسمت های آینده دیگر شاهد این سبک روایت داستان نباشیم.

نقد و بررسی قسمت پنجم سریال خاندان اژدها - House of the Dragon

شروعی آهسته که به عروسی هولناکی تبدیل میشود و روابط پیچیده بین کاراکتر ها را بازنویسی میکند.

نقد و بررسی قسمت پنجم از فصل اول سریال خاندان اژدها

عروسی های وستروس هیچگاه به خوبی و خوشی تمام نمیشوند. با اینکه بیشتر زمان اپیزود پنجم به ازدواج رنیرا و لینور اختصاص داشت، از همان ابتدا پیشروی به سمت فاجعه نمایان بود و در پایان با یک شاه بیهوش، حمام خون و مرز های جدیدی بین متحدان و دشمنان روبرو بودیم.

اپیزود پنجم با عنوان «ما مسیر را روشن میکنیم»، با مرگی غیر منتظره و خروج سریع آتو از شورا آغاز شد؛‌ اما با رسیدن به رنیرا، به آهستگی به ادامه داستان میپردازد. خیلی زود ماجرا پیچیده میشود. لینور به محافظ شخصی‌اش علاقه دارد و رنیرا نیز به محافظ خودش. رنیرا و لینور به این توافق میرسند که ازدواجشان تشریفاتی باشد و هر کدام پنهانی به عشق خودشان بپردازند. این می بایست ختم مشکلات میشد؛ اما سر کریستن با این درخواست از رنیرا که بی خیال تاج و تخت شود و با هم فرار کنند باز هم اوضاع را پیچیده تر میکند. در حالی که رنیرا برای چند لحظه غافلگیر میشود، اما در نهایت اعلام میکند که او خود تاج و تخت است و باعث ناراحتی شدید سر کریستن کول میشود. به نظر میرسد که شاهزاده رنیرا به این آسانی بی خیال حق خود نخواهد شد و همین موضوع سریال را به سمت و سویی تاریک تر میبرد.

ویسریس، لرد کورلیس و شاهزاده رینیس اما لحظات احساسی زیادی را رقم نمیزنند و بیشتر نگران میراث خانوادگی خود هستند. لرد کورلیس میخواهد فرزندان رنیرا و لینور نام والریون را به دوش بکشند، اما ویسریس با اشاره به این که در این صورت سلسله تارگرین ها به پایان میرسد، با این موضوع مخالفت میکند. دوباره توجهات به تبعیض جنسیتی جلب میشود و کورلیس در مورد ظلمی که در حق رینیس شده بود با او حرف میزند. چندین قسمت است که شاهد حضور رینیس نبوده‌ایم و این قسمت وی را دوباره به صحنه آورد.

عروسی از همان ابتدا هولناک به نظر میرسد و بیننده حدس میزد که فاجعه‌ای رخ خواهد داد. اما تشخیص این که فاجعه از کدام سمت می آید سخت بود: لرد کورلیس و رینیس در حالی که نظاره گر جافری بودند، سر کریستن کول دل شکسته، بازگشت شاهزاده دیمون و یا آلیسنت که درست در میانه سخنان ویسریس وارد میشود؟

هنگامی که طوفان بالاخره آرامش را در هم میشکند، سکانس مبهمی شکل میگیرد. مشخص نیست که چه خبر است و چه کسی گرفتار شده است تا اینکه سر کریستن را در حال کتک زدن جافری می بینیم. جافری اشتباهی را مرتکب شد که وی را به کشتن داد. او فکر کرد که با مطرح کردن قضیه عشق پنهان سر کریستن و رنیرا میتواند برگ برنده‌ای داشته باشد. عشق ممنوعه تم کلی سکانس عروسی را تشکیل داده است. دیمون که به تازگی همسرش را به قتل رسانده است، هنوز هم نمیتواند با رنیرا باشد و جافری و لینور بوسیله آداب و رسوم وستروس از هم جدا شده‌اند. در نهایت عروسی در شرایطی هولناک به پایان میرسد و در آخرین لحظات بیماری پادشاه بد تر و بد تر میشود، تا جایی که از حال میرود. همه این تنش ها به جنگ بزرگی که در راه است اشاره میکنند.

نقد قسمت پنج خاندان اژدها

درست مثل وقایعی که پی در پی عروسی خونین را رقم زدند، دومینوی وقایع مسبب جنگ نیز یکی یکی در حال افتادن هستند. آلیسنت در حالی که سعی دارد در مورد رابطه رنیرا با عمویش دیمون از سر کریستن بازجویی کند، با اعتراف شوکه کننده او روبرو میشود. این اعتراف کاسه صبر آلیسنت را لبریز میکند، خصوصا با وجود این که پدرش او را مقصر برکناری‌اش میداند و به او گوشزد میکند که اگر رنیرا روی تخت بنشیند، او وفرزندانش هرگز در امان نخواهند بود. پس از اصرار رنیرا بر بی گناهی‌اش در قسمت قبلی،منطقی است که آلیسنت شایعه ها را در مورد رنیرا و دیمون باور کند.

ورود آلیسنت در اثنای عروسی، آن هم در لباسی سر تا پا سبز رنگ، قوی ترین سکانس این قسمت است. کسانی که کتاب ها را خوانده‌اند میدانند که این رنگ سبز چه معنایی دارد که در دیالوگ های سریال نیز به آن اشاره شد. خطاب کردن رنیرا با لفظ «دخترخوانده» توسط آلیسنت نیز مهر تاییدی بر دگرگونی کامل روابط این دو نفر بود.

کری (بازیگر نقش آلیسنت هایتاور) بهترین بازی خود را در این قسمت به نمایش گذاشت. از ناراحتی‌اش از رفتن پدرش، تا خبر دار شدنش در مورد چای مخصوص و یا خشم و عصبانیت‌اش در عروسی. این آخرین هنرنمایی کری در این فصل بود که در اوج هم آنرا به پایان رساند.

با وجود هنرنمایی و کانکشن خوبی که الکوک و کری با کاراکتر هایشان داشته‌اند، تصمیم جایگزین کردن این دو نقش اصلی عجیب به نظر میرسد و جای تاسف دارد که این دو را دیگر در کنار هم نخواهیم دید.

تا این لحظه از نیمه فصل اول «خاندان اژدها» نیز عبور کرده‌ایم و با نزدیک شدن به پایان فصل، طرفین جنگ در حال صف آرایی در مقابل هم‌ هستند. حال لرد کورلیس و شاهزاده رینیس در طرف رنیرا قرار گرفته‌اند و عمویش دیمون هم بدون شک از حامیان او خواد بود. آلیسنت و خاندان هایتاور نیز جناح خود را دارند که حالا سر کریستن کول هم به آنها پیوسته است – همانطور که در کتاب ها آمده است. ویسریس درست در وسط این بازی قرار دارد اما شجاعت قدم برداشتن را ندارد و همچنان تمایل دارد که خود را از معرکه دور نگاه دارد. مهره ها یکی یکی روی صفحه چیده شده‌اند و سرنوشت تارگرین های افسانه‌ای بیش از همیشه در معرض خطر است.

نقد و بررسی قسمت چهارم سریال خاندان اژدها - House of the Dragon

پس از نمایشی خیره کننده در قسمت سوم، چهارمین قسمت از خاندان اژدها دوباره روی روابط پر تنش بین کاراکتر های اصلی متمرکز شده است.

نقد و بررسی قسمت چهارم از فصل اول سریال خاندان اژدها

برای خوندن نقد و بررسی سایر قسمت های این مجموعه، به ادامه همین مطلب مراجعه کنید. 

شاید در قسمت چهارم شاهد هیچ نبرد و یا آتش اژدهایی نبوده باشیم، اما وقایع این قسمت خیلی مهم تر و خطرناک تر از نبرد استپ استونز بود. درون مایه اصلی این قسمت را روابط جالب و بحث برانگیز تشکیل داده بودند: روابط خانوادگی، عاشقانه و بازیگران سیاسی.

به دنبال پیروزی قاطعانه در نبرد استپ استونز، شاهزاده دیمون با تاجی دست ساز پس از سال ها به کینگز لندینگ بازمیگردد و اعلام میکند که او را پادشاه دریای تنگ نامیده‌اند. اما در کمال تعجب تبر کرب فیدر را به پادشاه پیشکش میکند و جلوی برادرش ویسریس زانو میزند. همانطوری که از دیمون انتظار میرود، همه اینها فقط یک نمایش بود و برای پی بردن به انگیزه واقعی دیمون باید کمی صبور بود. دیمون و ویسریس در این قسمت برای اولین بار – برای لحظاتی هر چند کوتا – مثل دو برادر باهم صحبت میکنند؛‌ اما از آن طرف نارضایتی در چشمان آتو موج میزند و این موضوع نشان میدهد که بازی های سیاسی در کیگنز لندینگ هیچوقت تمام نمیشوند.

در همین حال رنیرا هنوز همسر آینده خود را انتخاب نکرده است. هنوز هیچ پیشرفتی در روابط بین رنیرا و ویسریس حاصل نشده است. اما هنگامی که رنیرا و آلیسنت هر دو توسط پادشاه تحقیر میشوند، دوباره با هم ارتباط برقرار میکنند. اما این رابطه صمیمی نیز دوام چندانی نخواهد داشت.

خاندان اژدها - نقد قست چهارم

 در سکانس بعدی دیدیم که دیمون پس از تاریکی هوا، رنیرا را برای یک گشت به صورت ناشناس در شهر و خارج از رد کیپ میبرد. یواشکی بیرون رفتن یک شاهزاده به بیرون از قصر داستان جدیدی نیست؛ اما این یکی کاملا با قصه های دیزنی متفاوت است:‌ رنیرا برای اولین بار نمایی از شهر را میبیند که برایش کاملا جدید و البته جالب است. در همین حال دیدگاه مخالف مردم نسبت به نشستن یک زن روی تخت آهنین را میبیند. در حین تماشای نمایش در شهر، رنیرا اظهار میکند که خواسته مردم عادی در این باره هیچ اهمیتی ندارد که با مخالفت دیمون مواجه میشود: «اگه میخوای پادشاهشون بشی اهمیت داره».

اوضاع از این هم پیچیده تر میشود. دیمون برادرزاده‌اش را به یک فاحشه خانه میبرد. در آنجا رنیرا را وسوسه میکند و با او رابطه برقرار میکند. اما پس از چند لحظه او را ترک میکند. این صحنه یادآور تابو هایی است که حتی برای آداب و رسوم غیر معمول تارگرین ها نیز ممنوع هستند. اما در اینجا پی میبریم که رنیرا و دیمون واقعا نسبت به هم علاقه دارند. در همین حال آلیسنت و ویسریس رو در بستر میبینیم که دقیقا در طرف مقابل قرار میگیرند. رابطه آنها کاملا تهی از هر گونه احساسی است.

این قسمت عدم رضایت آلیسنت را به وضوح به تصویر کشیده است. هنگامی که رنیرا در مورد زندانی بودن در یک قلعه به منظور تولید جانشین برای پادشاه حرف میزند، ناراحتی آلیسنت به وضوح به چشم میخورد. او اصلا از مقام و منسب خود راضی نیست. آلیسنت که حالا از همه چیز عصبانی است با رنیرا در مورد این شایعه که با عمویش در فاحشه خانه دیده شده است، صحبت میکند. اما رنیرا با داستانی متشکل از حقیقت و دروغ موفق میشود تا آلیسنت را قانع کند.

با این حال دیمون رویکرد متفاوتی را در این مورد پیش گرفته است. اتحاد دوباره او و برادرش دوام چندانی نداشت: او نه تنها شایعات را انکار نمیکند، بلکه از ویسریس میخواهد که رنیرا را به ازدواجش درآورد. شاید دلیل اینکه دیمون هویت خود و رنیرا را در فاحشه خانه فاش کرد نیز همین بوده است. ار آن طرف، دیمون میخواهد به برادرش یادآوری کند که خاندان اژدها با وجود قدرتی که در اختیار دارد، رو به ضعف نهاده است. اما متاسفانه ویسریس یک اژدها نیست.

او همچنان مثل یک پادشاه ضعیف عمل میکند و حتی با وجود آشکار شدن فریبکاری های آتو، تا زمانی که رنیرا او را مجبود میکند نیز حاضر به برکناری آتو نشد. بالاخره ویسریس از خواب بیدار میشود و چیزی را که خیلی وقت پیش باید می دید را می فهمد. ازدواج او با آلیسنت کاملا برنامه ریزی شده بود. ویسریس علامت دست پادشاه را از آتو میگیرد؛ اما بعید به نظر میرسد که کاراکتری به این زیرکی، به این سادگی از دور بازی خارج شود.

سریال خاندان اژدها پس از نمایشی خونین در قسمت قبل، حالا به مسیر سابق خود باز میگردد: یک بازی پیچیده بین بازیگرانی که هر کدام انگیزه های پنهانی در پشت پرده دارند. این قسمت در پایان تمامی کاراکتر ها را در وضعیتی نامناسب قرار میدهد. آلیسنت حالا در غیاب پدرش در شورا، بیش از همیشه منزوی خواهد شد، آتو ناگهان تمام قدرتش را از دست داد، دیمون بار دیگر از قصر رانده شده است و رنیرا با این که با سر کریستن کول رابطه برقرار کرده است، به ازدواج لینور والریون در خواهد آمد. مسائل خاندان اژدها بیش از پیش پیچیده شده است و هر چه پیچیده تر میشوند، سقوط این خاندان اجتناب ناپذیر تر خواهد بود.

نقد و بررسی قسمت سوم سریال خاندان اژدها - ‌House of the Dragon

پس از دو اپیزود از حاشیه نشینی اژدها ها، بالاخره قسمت سوم این موجودات نفس آتشین رو طوری که میخواستیم، در نبرد با «کرب فیدر» به ما نشون داد.لرد کورلیس و شاهزاده دیمون جنگ رو با این دزد دریایی شروع کردن؛ اما اوضاع اونطوری که میخواستن پیش نمیره. سکانس آغازین سومین قسمت از مجموعه خاندان اژدها با آتش باران کاراکس روی کرب فیدر و افرادش شروع میشه، ولی اون ها به راحتی با گریختن به داخل غار ها از این جهنم سوزان فرار میکنن. اوضاع اصلا خوب نیست. پادشاه ویسریس بالاخره قانع میشه که نیروی کمکی به استپ استون بفرسته. اما نتیجه چیزی که انتظار داشتیم نبود: دیمون به شدت از اینکه برادرش برای نجاتش میاد عصبانی میشه و به تنهایی به مقابله با دزدان دریایی میره. در حالی که از آسمون تیر میباره، دیمون یکی یکی افراد کرب فیدر رو از پا در میاره و میشه گفت بهترین بخش قسمت سوم همین سکانس بود. ارتش یک نفره که میگن همینه!

خاندان اژدها - نقد و بررسی

کرب فیدر گروه گروه افرادش رو از پناهگاهشون به سمت دیمون میفرسته و درست زمانی که دیمون محاصره میشه، نیروی پشتیبانی شامل ارتش والریون و پسر لرد کورلیس سوار بر اژدهایش از راه میرسن. تنها یک شلیک آتش کافی بود تا دیمون رو از زمین بلند کنه. همین جزئیات کوچک هستن که اژدها ها رو کاملا واقعی جلوه میدن. جای تاسف داره که نتونستیم مقابله دیمون و کرب فیدر ببینیم:‌ دیمون به دنبال کرب فیدر به داخل تاریکی میره و با نیمی از بدن تکه پاره کرب فیدر بیرون میاد. دیدن این مبارزه میتونست کرب فیدر رو به عنوان دشمن، ملموس تر نشون بده تا اینکه در حالی از بازی بیرون بره که شناخت چندانی ازش نداریم.

جنگ با عبور دیمون از بین کشته شده ها به پایان میرسه و بیننده رو با این سوال تنها میذاره: حالا قدم بعدی دیمون چیه؟ شاهزاده دیمون همونطور که در کتاب ها روایت میشه، جنگجویی ماهر، بی رحم و بسیار خطرناکه و البته «مت اسمیت» این کاراکتر رو با جذابیت هر چه تمام تر به تصویر کشیده. حالا که اوضاع در کینگز لندینگ کمی به هم ریخته، به نظر میرسه که فرصت مناسب برای طغیان شاهزاده سرکش فرارسیده.

بعد از اینکه ویسریس در قسمت دوم شورا رو با تصمیم دور از انتظارش غافلگیر کرد، قسمت سوم ما رو دو سال به جلو میبره؛ جایی که بازی های سیاسی عجیبی در جریانه. ویسریس حالا صاحب یک پسر – اگون تارگرین دوم - شده و آلیسنت با فرزند دوم حامله است. این اوضاع شاهزاده رنیرا رو در شرایط مبهمی قرار میده؛ چراکه حالا انتظار میره اگون دو ساله به جانشینی پادشاه در بیاد و جای خواهر ناتنی بزرگ ترش رو بگیره. اوج تنش اینجا است که آلیسنت صمیمی ترین دوست رنیرا بود و حالا جایگاه جدید آلیسنت این دو نفر رو در مقابل هم قرار داده.

نقد خاندان اژدها - رنیرا تارگرین

موازنه جدید قدرت بین رنیرا و آلیسنت در سکانسی که رنیرا در کنار درخت نشسته و قصد داره از دومین جشن تولد اگون دوری کنه به خوبی به نمایش گذاشته شده است. هنگامی که رنیرا به نوازنده میگه که به دستور شاهزاده بمونه، آلیسنت فوارا از قدرت ملکه استفاده میکنه و نوازنده رو مجبور به ترک میکه. البته آلیسنت چندین بار سعی میکنه با رنیرا ارتباط برقرار کنه و نشون میده که نمیخواد مثل یک سیاستمدار رفتار کنه.

قسمت سوم از این مجموعه به موضوعات جالبی اشاره میکنه. یک گوزن سفید در روز تولد اگون در جنگل ظاهر شده و آتو عنوان میکنه که این حیوان سلطان جنگله و نمایان شدنش در این روز خوش یمن خواهد بود. از همون قسمت اول مشخص شد که آتو استاد فریبکاری است. اما فریبکاری های او در این قسمت مثل روز روشنه و جای تعجب داره که ویسریس هنوز انگیزه واقعی آتو رو نمیبینه؛ آتو هایتاور، پدر آلیسنت به دنبال قدرت بیشتره و خواهان اعلام جانشینی نوه‌اش، اگون است. این عدم بینش ویسریس در کنار موفق نشدنش در اولین تلاشش برای کشتن یک گوزن قهوه‌ای (و نه گوزن سفید) اشاره دیگری بر نالایق بودن او برای پادشاهی است. در همین حال دیدیم که رنیرا با چاقو گرازی رو که بهش حمله کرد رو کشت. و اگه شک دارید که رنیرا جانشین به حق پادشاه خواهد بود، ظاهر شدن گوزن سفید در مقابلش باید شما رو قانع کنه.

دلیل دیگه‌ای که وجود داره برمیگرده به جایی که ویسریس در کنار آتش به آلیسنت در مورد رویای خودش در داشتن پسری که تاج «شاه اگون فاتح» رو بر سر داره میگه. آلیسنت که سر در گم به نظر میاد سکوت میکنه. اما وقتی که با پدرش در مورد جانشینی اگون صحبت میکنه، ابتدا از رنیرا دفاع میکنه و میگه که رنیرا جانشین بر حق پادشاهه؛ تا وقتی که صحبت به پسر خودش میرسه و اینجا است که میگه «کدوم مادر چنین چیزی رو برای پسرش نمیخواد؟».

سومین قسمت از سریال «خاندان اژدها» به خوبی دو قسمت قبلی پیش رفته و آرام آرام قطعه های پازل رو در جای خودشون قرار داد و زمینه رو برای جنگ ها و نبرد های بزرگ تری آماده کرد. کاملا واضحه که رنیرا هیچ حامی و حتی دوستی در کینگز لندینگ نداره و این موضوع برای شاهزاده اصلا خوب نیست؛ مخصوصا حالا که در آستانه یک جنگ داخلی قرار داریم. این جمله آتو رو که به آلیسنت میگه به خاطر داشته باشید:

«مسیر پیش رومون واضح نیست، اما نتیجه کاملا واضحه.»

بله، اینکه چطور به پایان مسیر میرسیم معلوم نیست. اما راهی بجز اشک و خون رو هم نمیتونیم متصور باشیم.

نقد و بررسی قسمت دوم سریال خاندان اژدها - House of the Dragon

در دومین قسمت از فصل آغازین خاندان اژدها، اختلافات داخلی در حال سوق دادن ۷ اقلیم به سمت پرتگاه هستند. 

نقد و بررسی قسمت دوم از فصل اول سریال خاندان اژدها

اگه اینطور بگیم که قسمت اول سریال خاندان اژدها بستر رو برای یک جنگ خونین داخلی فراهم کرد، میشه گفت قسمت دوم تنش رو به آستانه انفجار رسونده. در واقع جای تعجب داره که تا پایان قسمت دوم – با عنوان شاهزاده سرکش، هنوز ۷ قلمرو از هم نپاشیده.

نقد و بررسی قسمت دوم خاندان اژدها - دیمون تارگرین

دیمون تارگرین همچنان به دردسر سازی ادامه میده و این کاراکتر با بازی عالی مت اسمیت داره به جذاب ترین شخصیت این مجموعه تبدیل میشه. درک انگیزه واقعی دیمون واقعا سخت و غیر قابل پیش بینیه. در این اپیزود دیدیم که دیمون تخم اژدهایی رو که برای آخرین وارث پادشاه انتخاب شده بود رو به دراگون استون ربود و قصد داره که میساریا (سونویا میزانو) رو به عنوان همسر دومش انتخاب کنه. ویسریس دست راست خودش، آتو هایتاور (ریس ایفانس) رو برای هندل کردن این جریان به دراگون استون میفرسته و چند دقیقه بعد با روبرو شدن آتو و همراهانش با اژدهای قرمز دیمون یعنی کاراکس، میبینیم که این تصمیم تا چه حد اشتباه بود.

درست وقتی که تنش به اوج میرسه، شاهزاده رنیرا (میلی آلکوک)‌ سوار بر اژدهایش از افق ظاهر میشه. یکی از ویژگی های این سکانس که واقعا جای تحسین داره، موسیقی زمینه‌ اونه. توی این سکانس میتونیم شایستگی رنیرا رو به عنوان ملکه آینده ۷ اقلیم ببینیم. قرار گرفتن رنیرا در مقابل دیمون در این سکانس ناگهان فضای سریال رو عوض میکنه و انرژی خاصی رو در این دقایق قرار میده. جانشین پادشاه به راحتی به آرایش نظامی بین آتو و دیمون خاتمه میده و تخم اژدها رو پس میگیره.

در کنار این ها اما، جایگاه رنیرا به عنوان جانشین پادشاه هنوز در ابهامه. شاهزاده رینیس یا همون ملکه بدون تاج با لحن طعنه آمیز به رنیرا گوشزد میکنه که ۷ اقلیم هرگز به یک زن اجازه نشستن بر تخت آهنین رو نمیده. و رنیرا هم کوتاه نمیاد و عنوان میکنه که «وقتی من ملکه بشم، رسومات جدیدی رو وضع میکنم». این روحیه من رو یاد یک نفر میندازه؛ «دنریس تارگرین».

اپیزود دوم به نکته‌ای که در قسمت اول اشاره غیر مسقیمی به اون شده بود به صورت واضح تأکید میکنه: ویسریس پادشاهی نیست که وستروس لازم داره. در قسمت اول دیدیم که تخت آهنین دست ویسریس رو برید و این اشاره‌ای غیر مستقیم به عدم لیاقت ویسریس بود. همچنین ویسریس به راحتی از کنار قصاب خونه‌ای که دیمون در شهر راه انداخته بود گذشت و در قسمت جدید هم تهدید «کرب فیدر»‌ رو دست کم گرفت؛ در حالی که میتونه وستروس رو تضعیف کنه. اما این ها تنها اشتباهات ویسریس نیستن؛ درست جایی که فکر میکنید که اوضاع از این بد تر نمیشه، ویسریس اشتباه بزرگ دیگه‌ای رو مرتکب میشه.

از ۶ ماه پیش که همسرش فوت کرد، ویسریس مخفیانه در تالار های خودش با دختر آتو، آلیسنت دیدار میکنه. اما این دو نفر فقط با هم حرف زدن و هیچ چیز دیگه‌ای بینشون اتفاق نیفتاده. حتی آلیسنت به پادشاه توصیه میکنه که رابطه‌اش رو با رنیرا صمیمی تر کنه. اما میشه به آینده‌ای روشن برای این رابطه امیدوار بود؟ قطعا خیر، و در دقایق بعدی خواهیم دید که این رابطه تا چه حد متشنج خواهد شد.

نقد و بررسی خاندان اژدها

ویسریس تحت فشار جهت ازدواج مجدد، و تضمین قدرت خاندان تارگرین قرار داره در حالی که تمایلی به ازدواج مجدد نداره. لرد کورلیس والریون (استیو توسنت) و همسرش رینیس دخترشون رو به پادشاه پیشنهاد میدن تا خاندان های تارگرین و والریون رو با هم متحد کنن؛ تنها مشکل اینه که دخترشون ۱۲ سالشه. دیدن ویسریس در کنار کودکی ۱۲ ساله که قدم زنان در مورد ازدواج محتملشون صحبت میکنن واقعا آزار دهنده است و همونطور که هممون امیدوار بودیم، ویسریس نمیتونه با این موضوع که همسر جدیدش ۱۲ سالش باشه کنار بیاد. او حتی در این باره مشورت هم میکنه و میبینیه که باید وظیفه‌اش در قبال سرزمینش رو بالاتر از احساسات شخصی خودش قرار بده. بنابراین در مقابل شورا و جانشینش رنیرا، اعلام میکنه که یک بار دیگه قصد داره ازدواج کنه. اما میبینیم که کیس ازدواج جدید اون کسی نیست جز آلیسنت هایتاور، دوست صمیمی دخترش رنیرا. این تصمیم رنیرا رو به شدت ناراحت میکنه و میبینیم که خود آلیسنت هم از این خبر شوکه میشه. هنوز ۳ اپیزود از دوران جوانی این دو نفر باقی مونده و دیدن به هم خوردن دوستی این دو نفر، بعد از اینکه آلیسنت در جایگاه مادرخوانده رنیرا قرار بگیره قطعا سرگرم کننده خواهد بود.

رنیرا تنها کسی نبود که از شنیدن این خبر عصبانی شد و این تصمیم پادشاه، لرد کورلیس رو هم از شدت خشم به نزد دیمون کشوند. به فضای این سکانس دقت کنید؛ لرد کورلیس و دیمون در حالی با هم صحبت میکنن که در کنار آتش ایستاده‌اند؛ این فضا کاملا متناسب با این سکانس است. کورلیس بالاخره کسی رو پیدا کرده که به حرف هایش در مورد کرب فیدر گوش کنه و به فکر رفتن دیمون در این لحظه نوید جنگی تمام عیار رو در آینده‌ای نزدیک به ما میده؛ جنگی که به احتمال خیلی زیاد کاراکس – اژدهای دیمون – هم در اون شرکت داره.

در «بازی تاج و تخت» مدت زیادی منتظر دیدن اژدها های این مجموعه بودیم. اما ظاهرا رویکرد «خاندان اژدها» در این مورد متفاوت است و از همان دقایق ابتدایی شاهد رونمایی از این المانت جذاب بودیم. تا به این لحظه، این سریال موفق شده شکوه و عظمت اژدها ها رو به بهترین شکل به نمایش بذاره و مقاومت در برابر جذابیت این موجودات، غیرممکن است.

با در نظر گرفتن همه این وقایع، باورش سخته که هنوز دو قسمت از این مجموعه منتشر شده و ۸ اپیزود دیگه تا پایان این فصل باقی مونده. به جرأت میشه گفت اگه خاندان اژدها در همین مسیر باقی بمونه، به راحتی جایگاه خودش رو در بین به یاد ماندنی ترین های تاریخ تضمین خواهد کرد. دومین اپیزود این مجموعه ترس این که «خاندان اژدها» نتونه دنباله رو قابل قبولی برای «بازی تاج و تخت» باشه رو از بین برده؛ آتش، خون و دل شکستن هر لحظه و هر جا در کمین‌اند.

نقد و بررسی قسمت اول سریال خاندان اژدها - House of the Dragon

خاندان اژدها، بازگشتی خیره کننده به وستروس

نقد و بررسی قسمت اول از فصل اول سریال خاندان اژدها

چطور میشه پا جای پای اثر بزرگی مثل بازی تاج و تخت گذاشت؟ خب؛ ساده ترین پاسخ اینه که به خونه اول برگردید. شاید این جمله با در نظر گرفتن سکانس ابتدایی قسمت اول که در تالار های سهمناک هارنهال شروع میشه کمی عجیب و غریب به نظر بیاد. قسمت اول پیش درآمد مشهور ترین سریال شبکه اچ بی او، بازگشتی خیره کننده به وستروس و البته ناسازگار ترین خانواده این شهر است.

در حالی که مقدمه بازی تاج و تخت به معرفی چندین خاندان از سریال، شامل استارک ها، لنیستر ها، باراتیون ها و صد البته تارگریان ها پرداخت، خاندان اژدها تمرکز خودش رو روی تعداد معدودی کاراکتر که حدود ۲۰۰ سال قبل از وقایع بازی تاج و تخت زندگی میکنن قرار داده. تارگرین های مو نقره‌ای در مرکز توجهات و در کنار اون ها آتو (ریس ایفانس) و دخترش آلیسنت هایتاور (امیلی کری)، سایر اعضای شورا شامل لرد کورلیس والریون (استیو توسنت)، سر کریستن کول (فابین فرانکل) و معشوقه شاهزاده دیمون یعنی میساریا (سونویا میزانو) قرار دارن. قسمت اول به وضوح اولویت ها و جاه طلبی های هر یک از کاراکتر ها رو نشون داده و بستر رو برای نبرد های خونینی که قراره رخ بده آماده کرده. چنین جریانی در دنیایی به پیچیدگی ۷ قلمرو تاج و تخت اصلا ساده نیست و نیازمند نگاه دقیق تر و متمرکز تری خواهد بود. اما یک نکته هنوز در جای خودش قرار داره؛ باز هم همه چیز برمیگرده به یک مکان به خصوص: تخت آهنین!

خاندان اژدها - دیمون تارگرین

انتخاب عنوان «جانشینان اژدها» برای قسمت اول، آخرین قدم این قسمت برای درخشش آن است. این عنوان پیوندی ناگسستنی با تبعیض جنسیتی حاکم بر فضای سریال دارد. در اولین بخش های این سریال شاهد بودیم که شاهزاده رینیس به نفع ویسریس کنار گذاشته شد و لقب «ملکه بدون تاج» رو به خودش گرفت. همچنین دیدیم که علاقه شدید شاه ویسریس به داشتن فرزندی پسر، اون رو واداشت تا اجازه انجام سزارین وحشیانه روی همسرش رو بده؛ اون هم بدون رضایت و تمایل ملکه که به مرگ ملکه منجر شد و به هر حال پسرش رو هم از دست داد. در همین حال آتو به هیچ وجه از طرفداران دیمون که هم اکنون با مرگ آخرین پسر ویسریس جانشینی‌اش بیش همیشه محکم شده نیست. خودخواهی و غرور دیمون در کنار زیرکی آتو باعث شد تا ویسریس مجبور به انتخاب جانشین جدیدی بشه: تنها دخترش رنیرا تارگرین (با بازی میلی آلوک). این اولین باره است که در ۷ قلمرو یک زن جانشین پادشاه میشه.

این اوضاع سیاسی متشنج و شورای کوچک ناخودآگاه بیننده رو به یاد روز های ابتدایی بازی تاج و تخت میندازه. هنوز هیچ جنگ و درگیری بزرگی رخ نداده؛ اما موازنه قدرت در داخل «رد کیپ» در حال عوض شدنه. آتو با کنار گذاشتن دیمون، برادر پادشاه به ما نشون داد که یکی از خطرناک ترین بازیکن های این بازی است. ایفانس کاراکتری آرام، قاطع و مرموز رو به اجرا گذاشته. البته هنگامی که دیدیم آتو نیمه شب، دختر پر اضطرابش رو پیش پادشاه که اکنون در سوگ همسرشه فرستاد فهمیدیم که چه انگیزه‌ای داره. این طور برنامه ها در دنیای تخت آهنین اصلا تازه نیست.

خیلی ها معتقد بودن که این سریال از اساس با بازی تاج و تخت متفاوته. اما اصلا اینطور نیست. خونریزی، روابط جنسی و اژدها، چاشنی های اصلی بازی تاج و تخت بودن که همشون اینجا هم به چشم میخورن. همه چیز آشنا به نظر میرسه و حتی اشاره ها و روایات واضحی دیده میشه که مستقیما برمیگردن به بازی تاج و تخت. برای مثال ویسریس رو در نظر داشته باشید که در مورد پیشگویی میگه که قراره پایانی برای بشریت باشه؛ پایانی که به همراه زمستانی سخت از شمال آغاز میشه!

از زمان منتشر شدن خبر ساخت این مجموعه، همه ما میدونستیم که قراره باز هم موسیقی خارق‌العاده رامین جوادی رو بشنویم. نکته جالبی که در این قسمت وجود داشت این بود که آهنگ پایانی این اپیزود، آهنگ تیتراژ معروف «بازی تاج و تخت» بود. به شخصه تیتراژ این قسمت رو بیشتر از همه دوست داشتم و این موسیقی برای چند لحظه تمام خاطرات بازی تاج و تخت رو برام زنده کرد.

تا به اینجای کار «خاندان اژدها» ثابت کرده که پتانسیل قرار گرفتن در بین بهترین مجموعه های تلویزیونی رو داره. اما هنوز هم احساس فقدان چیزی احساس میشه. قسمت آغازین «بازی تاج و تخت» موفق شد داستان خیره کننده،کاراکتر های جذاب و بستری کاملا مناسب رو در کنار هم داشته باشه. درسته که میگن صاعقه میتونه دو بار ی جا رو بزنه؛ اما این که اپیزود آغازین «خاندان اژدها» نتونسته به استاندارد هایی که «بازی تاج و تخت» وضع کرد برسه، غیر قابل انکاره. البته یک دلیل قانع کننده برای این عقب موندن وجود داره: این سریال قصد داره که نسبت به «بازی تاج و تخت» بیننده رو آهسته تر وارد داستان کنه. این مجموعه با دوران جوانی رنیرا و آلیسنت شروع میشه و میبینیم که این دو نفر دوستان صمیمی هم‌اند؛ قبل از اینکه به دشمن های هم تبدیل بشن. و خب گقته شد که در اواسط این فصل یک پرش زمانی خواهیم داشت و به دوران میانسالی این دو نفر خواهیم رفت.

لطفا توجه کنید که ثبت نظر باید مطابق با قوانین نشر آداروک باشد.